کودکان خوشبخت- با تصویر ذهنی مثبت از خود احساس خوشبختی کنیم
خوشبختی موهبتی الهی است که همه میتوانند از آن برخوردار شوند. ممکن است در برهه ای از زندگی، یک فرد احساس نومیدی و پوچی کند. احساسی که فرد را از رسیدن به اهدافش دور میسازد. متاسفانه بشر امروز اگرچه امکاناتش بسیار بیشتر از گذشته شده است، اما خوشبختتر زندگی نمیکند. خوشبخت زیستن در ابتدا باید در ذهن فرد به وقوع بپیوندد.
خوشبختی یعنی سالم بودن و احساس خوب داشتن از لحظات زندگی. یعنی هر انسانی بتواند به پرسشهای ذهنی اش در مورد هدف زندگی، فلسفه حیات و نفس خود در جهان هستی پاسخ مناسبی دهد. ناگفته نماند مقصود از خوشبختی به معنای نفی مشکلات و عدم وجود آنها نیست. در واقع انسانی که اهداف بلندمدت ندارد، دچار ضعف شخصیت و عدم پکپارچگی میشود.
تنش بخشی از زندگی همه انسانهاست، اما خوشبخت زیستن هم جزو ذات و ماهیت یک زندگی سالم به حساب می آید. در اینجاست که باز مفهوم تصویر ذهنی مثبت مطرح میشود. هر چند که خوشبختی الزاماً، هدف یک زندگی سالم نیست، اما دستاورد مهمی در زندگی بوده که فرد در آن هنر خوب زیستن را آموخته است.
بنابراین باید غم و غصه و افسوس خوردن، برای از دست دادن فرصتها را فراموش کنیم و در کلاسهای درس به کودکان این فرصت را بدهیم که زندگی خلاقانه را تجربه کنند. زندگی خلاق، یعنی پویا بودن و زنده نگه داشتن خوشبختی که باید در زیر پوستمان آن را تجربه کنیم. امروزه باید کودکان را به فضای باز ببریم و از آنها بخواهیم به صدای ضمیر روشن درونشان گوش فرا دهند. آنها باید پلیدیها و زشتیها را از خود برانند و به روشنایی برسند. در ضمن نباید فراموش کنیم که در یک زندگی پر از احساس نشاط است که خلاقیت رشد و نمو پیدا میکند. در واقع هر قدر کودکان ما احساس شادی، نشاط و هدفمندی کنند، بیشتر در جو خلاقیت قرار میگیرند.
حال این سوال مطرح میشود که چگونه میتوانیم دانش آموزان خوشبخت و نابغه تربیت کنیم؟ پاسخ ساده است. با افزایش اعتقاد و ایمان به خود و تصحیح الگوها و نگرشهای ذهنی آنها.
به این داستان توجه کنید" دو روز مانده بود به سی امین سالروز تولدم. آمادة ورود به دهه چهارم زندگی ام بودم و میترسیدم که تمام دوران خوشی زندگیم را پشت سر گذارده ام. طبق عادت همیشگی، اول صبح برای ورزش به پارک رفتم و مثل هر روز دوست کهنسالم را دیدم که برای ورزش به پارک آمده بود. او 79 سال داشت و با علاقه خاصی نرمش میکرد، به او سلام کردم، او متوجه شد که من مثل هر روز نیستم و پرسید که آیا مشکلی برایم پیش آمده است؟ با خود فکر کردم که اگر به سن او برسم چگونه خواهم شد. برای همین از او پرسیدم بهترین دوران زندگی تو چه زمانی بوده؟ نگاهی به من کرد و گفت: "برای این سوال فیلسوفانه تو جوابی طولانی دارم. وقتی که بچه بودم، خانواده ام مراقبم بودند و همه نوع وسایل آرامش را برایم فراهم میکردند و همه چیز عالی بود. آن زمان بهترین دوران زندگیم بود، وقتی به مدرسه میرفتم و چیزهایی را یاد میگرفتم، هر روز با آموختن چیزهای جدید احساس لذت میکردم، آن زمان بهترین دوران زندگیم بود. وقتی که برای اولین بار شغلی پیدا کردم و مسئولیتی به من محول شد و در قبال کاری که انجام میدادم، حقوق دریافت کردم، آن زمان بهترین دوران زندگی من بود. وقتی که عاشق شدم و با همسر آینده ام آشنا شدم، آن زمان بهترین دوران زندگی من بود. زمانی که اولین فرزندم به دنیا آمد و خانواده ما کاملتر شد و احساس پدربودن پیدا کردم، آن زمان بهترین دوران زندگی من بود. زمانی که بزرگ شدن فرزندانم را دیدم و ناظر به سامان رسیدن آنها بودم، لذت سرشاری در خود احساس میکردم، آن زمان بهترین دوران زندگیم بود و حالا من 79 سال دارم بدنم سالم است، احساس خوبی دارم، هنوز هم عاشق همسرم هستم و فرزندانم موفق هستند. اکنون بهترین دوران زندگی من است" (ناظری،1386).
چه تجربة زیبایی و چه زندگی پر بار و پر برکتی! این یعنی خوشبختی و خوشبخت بودن یعنی تصویر ذهنی مثبت از خود داشتن. وقتی انسان در هر سنی و در هر شرایطی خود را موفق و خوشبخت بداند، یعنی از سلامت ذهن برخوردار است و انسانی که ذهن سالمی دارد، انسانی پویا بوده که میتواند خلاق و نوآور نیز باشد. باید به کودکان یاد بدهیم که چگونه باید با مشکلات کنار بیایند و چگونه از دل مشکلات، زندگی خود را بسازند.
کودکان امروز، نیاز به تقویت ذهنی مثبت از خود دارند. بگذارید آنها خودشان باشند. آیا کودکان نباید اشتباه کنند؟ اگر در کلاسهای درس اشتباهات را گناه فرض کنیم و بچه هایی را که اشتباه کرده اند، گناهکار معرفی کنیم، پس باید در انتظار مرگ خلاقیت باشیم. اشتباه کردن، پایة رسیدن به موفقیت است. هیچ استادکاری بدون اشتباه کردن، با تجربه و ماهر نمیشود، هیچ مهندسی بدون اشتباه کردن با تجربه و ماهر نمیشود، هیچ نویسنده ای بدون نوشتن و پاره کردن نوشته هایش موفق نمیشود.
بدانید هر روز بهترین روز زندگی شماست.
پس برای بهترشدن تلاش کنید. معلمها و والدین نباید ذهن کودکان را نسبت به یکسری از مشاغل خاص معطوف، جهت دهی و دسته بندی کنند. مهم نیست که کودکان ما چه شغلی برای آینده انتخاب میکنند، مهم این است در هر شغلی بهترین و نابغه ترین آن کار شوند. کلاس خلاق پایه ی مدرسه خلاق و مدرسه خلاق، پایه شهر خلاق و شهر خلاق، پایه کشور خلاق و کشور خلاق پایه جهان خلاق است. برای خلاقیت و خلاق شدن نیاز به تغییر نگرش معلمها و والدین، نسبت به خود، اطرافیان و جهان داریم.